ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیهالسلام
با زخـمهـای تازه گـل انداخت پیکـرش تـسـلـیم شد قـضـا و قـدر در بـرابـرش مردی که عاشـقانهتـرین داغ را نوشت از بـس شـکـوه داشـتـه لبـخـنـد آخـرش میخواست نـور تازه بـپاشد در آسـمان مردی که آفـتاب، شد آن روز منـبـرش میگـفـت «لا یبـایـع مثـله» نه با زبان با لحن قطره قطرۀ خون، زیر حنجرش او جانـمـاز سرخ زمین را که باز کرد هـفـت آسـمـان رسـیـد بـه الله اکــبـرش تـنـهـا گـواه زلـف پـریـشـان او، نـسـیم حرفی نزد، از اینکه چه شد روی نی سرش تنها بـسنده کرد به یک جمله بعد از آن سر بسته بود روضه که «ای وای خواهرش» |